احساس من هیزم نبود ای دوست
آتش زدی کندی تو از من پوست
من آرزویم با تو بودن بود
اندیشه ی تو دل شکستن
من سادگی کردم تو فهمیدی
بر قلب و احساسم تو خندیدی
من بر دروغت ساده دل بستم
گفتم بمان تا پای جان هستم
حقم نبود اینگونه جان دادن
جای تو خالی پای تو ماندن
شاعر: امیر اصفهانی
ZibaMatn.IR