در کوچه پس کوچه های ذهنم پرسه می زنی
این طرف و آن طرف ...
هجوم خاطراتت آشفته می کند ذهن پریشان مرا
خاطراتی که همچو سایه, طول و عرضشان را
شفایت حضورت اندازه می زند
گاهی کم رنگ ،گاهی پررنگ
گاهی کوتاه و گاهی بلند ...
بسان نقاشی سیاه قلم
تنالیته ی حضورت پریشانم می عقکند
اندوهگین ، غمگین
زمانی خرسند و یا زمانی آرام
لبخنده مرموزِ روی لبانم را
فقط ...
تو می فهمی ، تو می دانی
پس بیا آرام ...
مرا به آغوشت بگیر
با گرمای وجودت
آرام بخش روح سرگردانم باش ...
ساناز ابراهیمی فرد
ZibaMatn.IR