چشمه شمس قمر
کاش از آمدن خود خبری می دادی
ذل شوریده و حال نظری می دادی
ما که عمری به تماشای تو ایمان داریم
حاجتی را به دل کور و کری می دادی
آی باران! به خدا داغ دلم تازه شود
اگر از باغ گلت، برگ تری می دادی
کم نمی شد بخدا از تو که نوروزی را
شور مستانه به دور کمری می دادی؟
چهره از مشرق لطف تو نمایان می شد
پرتو از چشمه شمس و قمری می دادی
یک نفس مانده اگر فرصت ایامی را
رونق مجلس شام و سحری می دادی
ماکه با دانه و دام قفست ساخته ایم
کاش با مهر و وفا بال پری می دادی
ZibaMatn.IR