و من چندین تا منم
منی که منعطف است، مهربان است و دلسوز
منِ دیگری که سرد است، بی تفاوتی در خونش جریان دارد و خنثی.
منِ قاطع و محکم که حرفش یکی ست.
اما از همه غریبه تر منِ ناآشنایی است که دلتنگ می شود! شکننده است و کم صبر همان منی که چونان کودک خردسالی بهانه گیری می کند.
همانی که از تمام من های دیگر کم رنگ تر است کم تکرار تر و بی سر و صدا تر. اما امان از زمانی که آواز هستی سر می دهد. آغاز می شود. پررنگ می شود. تکرار می شود و پر سر و صدا. آنگاه است که برای خود یک غریبه ی تمام عیار می شوم. غریبه ترین آشنای خویش!
و امان از این منِ ناآشنا...امان
فاطمه عبدالوند
ZibaMatn.IR