خیالاتی پریشان و سردرگم در درو...

زیبا متن: مرجع متن های زیبا کوتاه

امتیاز دهید
0 امتیاز از 0 رای

خیالاتی پریشان و سردرگم در درونم می چرخند
دیگر نباید از طلوع آفتاب شرم داشته باشم
به این داستان پر ماجرا پایان می دهم
دست و پای گردباد پراکنده را خواهم بست
تعدادی از ستارگان را خرد می کنم
و ماه را به پایین پرت!
می خواهم بدانم که مردمان، چون گذشته باز ماه را دوست دارند؟



شعر: بروسک صلاح
ترجمه: زانا کوردستانی

ZibaMatn.IR
زانا کوردستانی
ارسال شده توسط