کرشمه
بسته زلف یار خواهم شد، بی دل و بیقرار خواهم شد
شهره روزگار خواهم شد، عاقبت سر به دار خواهم شد
راهی لحظه ی سرآغاز و یک جهان آسمان پرواز و
محو آرامش گل ناز و چشمه ی جویبار خواهم شد
آه یک لحظه نگاهش من، جاده پیمای سر براهش من
با غباری که در پگاهش من، اخرش تار و مار خواهم شد
از دو چشم سیاه آهویش، در تماشای رقص گیسویش
با تمنای خال هندویش، محو سیب و انار خواهم شد
از پی سوز و ساز می آید، با کرشمه به ناز می آید
آن زمانی که باز می آید، عاشق نوبهار خواهم شد
دل سپردم به نور ماهی که در شبانگاهی از نگاهی که
مثل بازنده ی تباهی که وارد این قمار خواهم شد
سوسن و یاسمن در آغوشش، زنبق و نسترن سر دوشش
در هوای لب پر از نوشش، چشمی از انتظار خواهم شد
♤♤♤
✍علی معصومی
ZibaMatn.IR