زیبا متن : مرجع متن های زیبا

امتیاز دهید
5.0 امتیاز از 1 رای

روزگارِ لعنتی آرام جانم را گرفت
کوچ ناهنگام او از دل امانم را گرفت

برفِ عمرش آتشی زد این دلِ دیوانه سوخت
شعله های سرکشش باغِ خزانم را گرفت

ماه تابانم به یک شب ناگهان خاموش شد
ابرهای تیره بختی آسمانم را گرفت

رفتنش چون حلقه ی داری گریبان را فشرد
بغض های بی امان ، راهِ زبانم را گرفت

گریه های هر شبم تا صبحدم از داغ او
پنجه ی شیرِ قضا تاب و توانم را گرفت


بهزاد غدیری/ شاعر کاشانی
ZibaMatn.IR



ZibaMatn.IR

این متن را با دوستان خود به اشتراک بگزارید


انتشار متن در زیبامتن