دوست داشتنِ تو در من اینگونه است که
هر بار سعی کرده ام فراموست کنم، بیشتر حواسم جمعِ تو شده...
بیشتر عکسهایت را تماشا کرده ام...
بیشتر در خیالم با تو زندگی کرده ام... از عهده یِ هر کاری برمیایم جز دوست نداشتنِ تو...
سر کردن بدونِ خیالِ تو...
نفس کشیدن بدونِ یادِ عطرِ خنده هایِ تو...
.
.
.
در آن دوری و بدحالی نبودم از رخت خالی
به دل میدیدمت وز جان سلامت میفرستادم
سزد کز خونِ من نقشی برآرد لعلِ پیروزت
که من بر دُرج دل مهری به جز مهر تو ننهادم
به جز دام سرِ زلفت که آرام دل سایه ست
به بندی تن نخواهد داد هرگز جان آزادم
.
عزیزِ دلم،
کاش میتونستم امشب رو در کنارت باشم و تا صبح تولدت رو جشن بگیریم...
اما حیف که دستِ تقدیر برای ما اینگونه رقم زده...
اما اینو بدون، هیچ چیز نمیتونه تو و یادت و عشقت رو از من بگیره...
تولدت مبارک
ZibaMatn.IR