گر چه دل جز مهربانی شیوه ای دیگر نداشت
هیچ کس جز غم مرا در زندگی باور نداشت
مثل مرد دوره گردی که تمام شهر را
با قدم هایش گذر می کرد، و یاور نداشت
یا زن تنها و غمگینی که مردش مرده و
سفره اش خالی ز رونق بود و نان آور نداشت
یا شبیه نو عروسی که میان حجله اش
زلف رقصان کرده بود، اما دل و دلبر نداشت
یا شبیه کودکی که گریه ها و بغض هاش
شانه و آغوش لازم داشت و مادر نداشت
و شبیه شاعری که در میان واژه ها
شعرهایش بی سر و سامان شد و دفتر نداشت
کاش می شد در میان داستان زندگی
قسمت دلتنگی آن، هیچ بازیگر نداشت
بهزاد غدیری ، شاعر کاشانی
ZibaMatn.IR