بودن با تو
روزی سرت وابسته دیوانه ها بود
مرغ دلت درگیر دام و دانه ها بود
شبگرد تنهای بلند آوازه بودی
مهتاب رویت بر سر ویرانه ها بود
هی پیله میکردی که عاشق تر بمانی
توی سرت رویایی از پروانه ها بود
یادش بخیر آنجا که گاهی گاهگاهی
با غمزه هایت رونق کاشانه ها بود
دیوانه می کردی تمام کوچه ها را
وقتیکه موی خرمنت بر شانه ها بود
گویا که خوابی بوده بودن با تو آری
یا حکمتی همراه این افسانه ها بود
یکبار دیگر مهلتی با ما به سر کن
روزبکه دور چرخش پیمانه ها بود
ای عشق! تاریخ وفاتم را عوض کن
شاید مجال دیدن دُردانه ها بود
♤♤♤
✍ علی معصومی
ZibaMatn.IR