به دلشوره هایی که
سوار قطار شدند
تا نبض مُچهایمان تندتر بدود
به عطر نیلوفری که هرگز
گُل نکرد
یا نیمکت کهنه ی پارک
که از نگاه دزدکی چنارهای پیر
عرق می ریخت
به دلواپسی های جیر جیرکهای
مسافر
دلشوره ها دست به عصا
می دوند
که نمکدان های میز هم
سریز شدند...
رویاسامانی
۱۴۰۲/۴/۷
ZibaMatn.IR