بغض شعرم بی امان فریاد میزد وا...

زیبا متن: مرجع متن های زیبا کوتاه

امتیاز دهید
5 امتیاز از 1 رای

بغض شعرم بی امان فریاد میزد واژه را
تا بسازد قصه ای از غصه ای پر ماجرا

حس ِ  دلتنگی و غم تا عمق جانم می دود
مرگ هم پاشیده اینجا وحشتی بی انتها

گم شدم در این حوالی در هوای عاشقی
سایه ام در گوشه ای فریاد میزد بی صدا

آمد و  عاشق شدم دیگر نمیدانم کی ام
می برد سرگشتگی،  آشفتگی من را کجا؟!

ریشه ریشه گردن ِ دل را برید آن کس که گفت
عاشقم بی ادعا بی شرط و بی چون و چرا

وعده هایش طبل تو خالی شد و بر پیکرم
پتک سنگین شد تماما قول ِ آن پرمدعا

تشت رسوایی من از بام دل افتاد و شد
رازهای سر به مهرم پیش ِ عالم بر ملا

ماه ِ آبان رفت،، بعد از مهر و آذر هم رسید
با خزان و مرگ هستم هم صدا و هم نوا

وزن ِ شعرم روی احساسات من سنگین شده
ای قلم بس کن کمی هم باش کنج ِ انزوا

بهزادغدیری

ZibaMatn.IR
ارسال متن