همان لحظه که آینه را دیدی
درختی کاشتم
درخت بزرگ شد
سایه ها بلند
شالیزارها کوتاه،در آغوش سبزه ها
چشمان پر مِهرت را
میان گلهای جوان پنهان کردم
ترسیدم!
ترسیدم از ورای نابودی ها
کسی بی صدا تو را بدزد
و من دستهایم زیر درختی که کاشتم
گِل آلوده بماند
رعنا ابراهیمی فرد
ZibaMatn.IR