سجاده نشین باوفایی بودم می خانه نشین با وقارم کردی اکنون نه وفا مانده و نه سجاده بازیچه ی دست این و آنم کردی چشمان سیاهت همه ی دینم برد تیری ز کمان خود عطایم کردی
عکس نوشته سجاده نشین باوفایی بودم می خ...
این متن را با دوستان خود به اشتراک بگذارید.