لن ترانی
حریم ظلمت شب پرتوی از نور می خواهد
چراغ روشنی در سقف سوت و کور می خواهد
بتاب از هر شعاع روشنایت آسمانم را
تجلیگاه خوبان جلوه ای پرشور می خواهد
بیا اکنون که مشتاق تو هستم دلبری فرما
که استبصار موسی رعد کوه طور می خواهد
ببین در شانه های خود پرندی از شرر دارم
مگر پروانه ای در سوختن دستور می خواهد
بریز از شوکرانت باده ای در کام سرمستی
که از جام شرابت حبه ای انگور می خواهد
کسی که ناصبوری می کند رخسار جانان را
به جای لن ترانی ها بساطی جور میخواهد
خبر داری خودت از آنچه در اندیشه ام دارم
دلم گاهی نگاهی گرچه دورادو می خواهد
♤♤♤
✍ علی معصومی
ZibaMatn.IR