می آیی و هر لحظه به هر یک گذر از من،
دل می بری ای دلبر پُر شور و شر از من
جوری شده ام بنده ی زیبایی ات، این بار
اصلا نپذیرد دلم اما، اگر از من...
شاهین غرورم شده جلد خم مویت
کندی تویِ بی رحم مگر بال و پر از من؟
آنقدر که بیدار نشستم به خیالت
می پرسد از احوال شبم هر سحر از من
هر روز بگردی دو جهان را پی مجنون
پیدا نکنی عاشق و دیوانه تر از من!
«سیامک عشقعلی»
ZibaMatn.IR