متن عاشقانههای سیامک عشقعلی
زیبا متن: مرجع متن های زیبا و جملات عاشقانههای سیامک عشقعلی
ای سرخی لب های تو صد پنجره خواهش
در پیچش موی تو نشسته به کمین شعر
با آینه ها ناز نکن! دل به دلم نیست...
از لحن دل انگیز تنت مست شد این شعر!
«سیامک عشقعلی»
من؛ و خیال مهربانت، خدا...
آمده ماه به شب شعر من!
هرچه که می نویسم... آری تویی،
خاص ترین مخاطب شعر من!
«سیامک عشقعلی»
می آیی و هر لحظه به هر یک گذر از من،
دل می بری ای دلبر پُر شور و شر از من
جوری شده ام بنده ی زیبایی ات، این بار
اصلا نپذیرد دلم اما، اگر از من...
شاهین غرورم شده جلد خم مویت
کندی تویِ بی رحم مگر بال...
امروز می خواهم هوایت را ببوسم
پروانه باشم چشم هایت را ببوسم
اسمم چه زیبا می شود با لحن نازت
انگار می خواهم صدایت را ببوسم
رد می شوی از خواب هایم گاه و بی گاه
یکبار باید جای پایت را ببوسم
با یک نگاهت هم دلم شاد است از...
قراره من و تو اقیانوس شیم
غبار آینه هارو پاک کنیم
خیلیا مارو به هم نشون می دن
قراره من و تو کولاک کنیم!
رفیق روزای سخت بی کسی
وقتشه دست تووی دستام بذاری
قول بده همیشه محکم بمونی
قول بده خسته نشی کم نیاری!
رود تا وقتی که رنگ...
مانند گل هستی تو از بس ناز داری!
در چشم هایت صد غزل اعجاز داری!
بالا بلایی! دلربایی! ماه هستی!
تقصیر قلبم نیست چون دلخواه هستی!
از چشم من زیباترین هستی همیشه!
هرجور باشی دلنشین هستی همیشه!
ابروی قاجاری! تنی نازک تر از گل!
اصلا چرا باید بگویم گل؟ سر...
به عشق پاکی که بین من و توست
به اون نون و نمک که خورده بودیم
به سختی هایی که با هم کشیدیم
به اون روزایی که افسرده بودیم
به شعرایی که گرم و عاشقانه
برای چشمای تو می نوشتم
به اون احساس زیبایی که هرروز
کنارت باتو شد عین...
عاشقِ سبز کمی روشن بود
با غم و غصه ولی دشمن بود
من دلم طعنه به برگی نازک
غیرتش سخت تر از آهن بود
ماه پیراهن او بود انگار
دشت گل بر تن او دامن بود
خنده اش ناز به شعرم می ریخت
چشم او چشمه ی رقصیدن بود
پلک...
توو اقیانوس چشمات غرق عشقم
تو می خندی، خوشی آغاز می شه!
صدام کن بشکفم! زیبا شم از نور!
صدام کن از همیشه تا همیشه!
صدام کن تا جنونم گُر بگیره
صدام کن تا که تفسیر تو باشم
صدام کن تا وفور بوسه تا عشق
می خوام هرلحظه درگیر تو...
جوری دلم را برده ای با خنده هایت
گاهی برایت می شوم پرپر! چه خوب است!
ای کاش می دیدی خودت را از دو چشمم
دنیا ندارد از تو زیباتر! چه خوب است!
▫️شاعر: سیامک عشقعلی
لطیف مثل گل پر از بهانه و ناز است
گرفته اند از تنش گلاب قمصر را
نگاه او غزل، لبش وفور زیبایی
خدا چه شاعرانه خلق کرده دلبر را!
🟪 شاعر: سیامک عشقعلی
کنارت سبزم از لبخند و بوسه
نمی شناسم غم و دلواپسی رو
من انقد دوستت دارم که چشمام
نمی بینه توو دنیا هیچکسی رو!
سیامک عشقعلی
با خنده هایت می توان دریا شد از عشق
در چشم هایت ماه را هم می توان شُست!
یک شهر فهمید از تمام شعرهایم
این شاعرِ اردیبهشتی عاشق توست!
🟪 شاعر: سیامک عشقعلی
جنگ قصه ی ماست در تکرار
می خوریم به اولین دیوار
دخترم! به خدا زندگی زشت است
روز خوب دروغ بود انگار...
◾شاعر: سیامک عشقعلی
دلت هرجا هوامو داشت برگرد!
من این عشقو بدونِ تو نمی خوام!
به جز آغوش گرمت هرچی باشه/
توو این دنیا به جون تو نمی خوام!
▪️سیامک عشقعلی
خانم! حرفی هست می خواهم بگویم
من... راستش... این روزها بی تاب هستم
از دور هم گاهی که می بینم شما را
می لرزد از یک شرم شیرین قلب و دستم
شاید جسارت می کنم اما عجیب است
هی... چندباری خوابتان را دیده ام من
با اسمتان شعری نوشتم تا...
بگذار بنوشم تب چشمِ عسلت را
یک لحظه بپوشم گل خوشبو! بغلت را
از هرچه که زیباست به قدری به تو دادند
پیدا نکند هیچکس اینجا بدلت را
▫️شاعر: سیامک عشقعلی
آیینه می رقصید با اعجازِ نازت
در من تمنا غنچه ای زد سارقم کرد!
دیدی مرا یک لحظه، چشمم را گرفتم
زیبایی ات بی رحم بود و عاشقم کرد
▫️شاعر: سیامک عشقعلی
صبح شد! یک بار دیگر زندگی
بار دیگر لحظه هایی سبز تر
مردمی عاشق تر از یک دشت گل
در کنار هم، صفایی سبز تر!
صبح شد! لبخند می آید به بار
آسمان بوسیدنی تر می شود
سادگی با نور می رقصد و عشق
با تو، با من، دیدنی تر...
آمدی مرحم شوی، بدتر شدم
من تو را در شعرها فهمیدمت!
مانده روی شانه هایم عطر تو
مثل گل بودی اگر می چیدمت...
گاه گاه از خاطرم رد می شوی
بار آخر وای من تا دیدمت...
دست هایت را کسی جز من گرفت
غیرتم شد ابرِ غم، باریدمت...
یادم آمد...
مثل یک سکوت در شبی شلوغ می مانی
مثل درد، بغض، گریه، بی دروغ می مانی
دختری که دید اشک های دفترت را گفت:
مثل شعرهای مادرم فروغ می مانی...
▫️شاعر: سیامک عشقعلی
شده در کوچه ی باران زده آشوب شوی؟!
به صلیب غم یک خاطره مصلوب شوی؟
شده با یاد کسی در تب و شب گریه کنی؟
و نبینند و بخندی و خودت خوب شوی؟!
و چه تلخ است که با ابر و غزل بغض کنی
بزند رعدِ جنون، سنگ شوی! چوب...