الهی اشتیاقی در دل افکن بی قرارش کن
درون سینه ها سنگی ست سیبی آبدارش کن
الهی ماهی جان تشنه بر این خاک میغلتد
برایش تنگ آبی شو کمی امیدوارش کن
ببین این خطه ی خاکستری را خاک سنگین را
قلم در جوهر رحمت بگردان سبزه زارش کن
اگر دیدی که گاهی بی پناهی می کشد آهی
پناهش باش وانگه سکه ی عزت نثارش کن
هوا دلگیر،درها بسته،سرها در گریبان است
زمستان را ببر، هرطور میدانی بهارش کن!
ZibaMatn.IR