به دل مغرور می شوم،
به سادگی خود،
به آنچه که دیگرانی نداشته و من دارم.
آنچه که هستم، همانم!
اما گاهی شایسته، سزاوار نیست ساده بود.
به سادگی محبت کرد.
به سادگی دوست داشت.
به سادگی دست بر سینه نشسته، احترام غیر را واجب دانست.
گاهی باید چون دیگرانی سادگی را زیر پا گذاشت؛ بی توجه، بی محبت بود به غریبه ای که حرمت حریمت را، بزرگی حضورت را دانسته، به اختیار درک نمی کند؛
عاجزند!
گاهی به اجبار، چون نبودن، بودن را معنا کن.
تهی از احساس!
آنگونه که دیگرانی هستند...
ZibaMatn.IR