باغی پر از گل به تن بپوشان!
تا وقتی دیدمت،
با گلاب تنت خودم را خوش بو کنم و
با عطر نفس هایت خودم را بیالایم.
فرش شعرم را زیر پایت پهن می کنم
تا که پای آمدنت را بوسه باران نماید و
جای قدم هایت را برای تبرک نگه دارم.
تا هرگاه خشکسالی دشت جان و تنم را درنوردید،
چاه زمزم بشود و
عطش و تشنگی وجودم را برطرف کند.
شعر: برهان برزنجی
ترجمه: زانا کوردستانی
ZibaMatn.IR