متن آیین
زیبا متن: مرجع متن های زیبا و جملات آیین
دیدگانم عاشقِ مخلص فراوان دیده بود
کوه و دشت ،گلستان و باران دیده بود
در دلِ شب های تارش ،
ماهِ تابان ، شکوه های آسمان
تابشِ خورشید سوزان ،
بارش باران و نمای رنگین کمان
کهکشانی دیده ام از بزم رقص اختران
موج دریای خلیج ،غرش آتشفشان
آسمان آبی...
من با تو به یک آیین نپیوندم
چرا می خواهی که دلم تقصیر کند؟
در برابر معبود باید کش مکش
کنم
گر جدالیست میان تو و خدا
تو بگو چه خبر است؟ دلت هیچ نمی گوید
اصلا نه کفر است و نه ایمانی ست
من کشاورزم تو زمین اندیشه ها...
دل به دیدار تو لحظه به لحظه تنگ است
هر ثانیه ای منتظرت گوش به زنگ است
در قصهٔ عشق، آغوش تو پرخطر است
تو ماهی در این قصه، دل مثل پلنگ است
بی گمان، مستی در آغوش تو آسان است
آغوش تو، آغوش نیست، مزرعهٔ بنگ است
بی هوا...