شنبه , ۳ آذر ۱۴۰۳
آنجا را ببینآن یکی شکوفه نیستچه پروانه ای...
دم نوش قوریشکوفه های آلوچهگنجشکی پر نمیزد...
مرا بوسیدی من شعر شدم .. تو شکوفه.....
شکوفه در شکوفه پیچیده ست، و این آغاز فصل بهار است...
دلِ درخت پُرازشکوفه باد چشمک می زند...
گنجشک کوچک من باش تا در بهار تو من درختی پرشکوفه باشم ...️️️...
فروردین تُ یی...وقتی میآییشکوفه میزند ، تار و پودم...️️️...
من بهار میشوم...تو با لبهات...بر تنم شکوفه بزن...️️️...
سُرخیِ پیراهنت / که پاشیده شد /خیابان / شکوفه زد!...
توعطر کدام خوشبوترین گل جهانیکه هرجا می نویسمتشکوفه می دهی...
تو بهارم باشمن شکوفه به شکوفهعاشقت میشوم......
من بهار میشوم تو با لبهات بر تنم شکوفه بزن ......
دست مرا بگیر که باغ نگاه توچندان شکوفه ریخت که هوش از سرم ربود...