عاشقت شده ام، آن قدر که دست هایم، شعر شوند قلم روی کاغذ بلغزد، سپید شوم! وقتی حنجره ام، از بازدم تو، جان می گیرد عاشقت شده ام، تا انگشت هایم نامت را، با پنج هجای کشیده روی ورق پاره های قلبم، تا کند! کنار انگشت هایم دوست داشتنت، بریزد!...
همش دارم به این فکر میکنم که کاش عاشقت نمیشدم کاش کاش
تو یک بار رفته ای تَرس از دست دادَنت ریخت امروز... فقط عاشقت هستم!
دوست داشتن طُ مثلِ لباسه؟؟ میشه پوشیدش؟؟ یا مثِ یه گل میشه بوش کرد؟ مثلِ یه رنگه؟ میشه از دیدنش لذت برد؟ شاید مثلِ یه جفت کفشِ نوئه که دلت بخواد باهاش همه دنیا رو بگردی! اما نه... دوست داشتنِ طُ مثلِ هیچکدوم از اینا نیست... طُ رو داشتن مثلِ...
من عاشقت شدم ، بدون این که حتی واسه یه بارَم که شده بغلت کنم !
تو بهارم باش من شکوفه به شکوفه عاشقت میشوم...
عشق من به توقول میدم که تا آخر هستم من همیشه سرحرفم هستم عاشقت بودم عاشقت هستم عاشقت خواهم ماند
اگه یک بار به عقب برگردم شاید خیلی از کارهایی که انجام دادم رو انجام ندم.. ولی شک نکن خیلی زودتر پیدات میکنم و عاشقت میشم!!
عاشقت بودم ولی ناجور سوزاندی مرا نقره داغش میکنم دل را اگر یادت کند
توهمون کسی هستی که دیروز عاشقش بودمو همون کسی که فردا هم عاشقت میمونم
بهت قول میدم که فردا بیشتر از امروز عاشقت باشم
تو آخرین کسی هستی که اولین بار عاشقت شدم...
باامروز نمیدانم چند روز است عاشقت شدم؟ اما میدانم حس عشقم به تو آنقدر زیاد است که دوست دارم زمان در همین لحظه متوقف شود لحظه ی باتو بودن ️ عشق بین من وتو نمی خواهم شبیه لیلی ومجنون ویا شیرین و فرهاد باشد من میخوام من و تو خود...
با امروز نمیدانم چند روز است عاشقت هستم؟ چیزی عین یک وحی در گوشم مدام میگوید که تا ابد در بندم و من چقدر این اسارت شیرین را دوست دارم ....️