متن اشعار مریم گمار
زیبا متن: مرجع متن های زیبا و جملات اشعار مریم گمار
                    
                    
                    بگذار! 
بگذرم از مویرگ های کلمه 
کسی چه می داند
کدام ثانیه
کدام دقیقه 
بند بند شعرم را شمرده؟
                
                    
                    
                    شاید  
غبارِ قرن  
زدوده شود
از آینه ی تقویم.
                
                    
                    
                    بگذار چشمِ پنجره  
به نصفالنهارِ آفتاب گشوده شود  
در این قرنِ تاریک،  
تا اینبار  
شهابی که میگذرد،  
نامِ تو را بخواند. 
                
                    
                    
                    نگاه کن! 
هنوز... 
واژه ای
نفس دارد
در سطر های نیم بند
بیاو شکوفه کن!
                
                    
                    
                    حالا
هر قدر
بلند شوم
از هجای نور 
باز
صخره ی شکسته ی حافظه  
جیغ می کشد
دریا را
                
                    
                    
                    مپاش نمک بر زخمِ آینه!
که درد می کشد
ریشه ی شعرم