پنجشنبه , ۱ آذر ۱۴۰۳
بسم الله الرّحمن الرّحیمتویی آفتاب منصوب بر آسماننور تو آشکار است در دل جهانتو یی ستاره ای که در سحرگاهانزیر سایه تو روشن میشود کارواندر عشق و وفا نباشد بهتر از ما رنگ تویی بوی تو در دستانشانبا نگاهت چون ستاره های آسماندل را به راه عشق و محبت بکشاناین شور و امید را در دل مردمانبا شعله ی عشقت بر افروزشان...
بسم الله الرّحمن الرّحیمتویی آفتاب منصوب بر آسماننور تو باشد آشکار در دل جهانتو یی ستاره ای در سحرگاهانزیر سایه تو روشن میشود کارواندر عشق و وفا نباشد بهتر از ما رنگ تویی بوی تو در دست شانبا نگاهت چون ستاره های آسماندل را به راه عشق و محبت کشاناین شور و امید را در دل مردمانبا شعله ی عشقت بر افروزشانالسلام علیک یا ابا عبدالله الحسین...
سلامی به وسعت دریایِ معرفتِ عباسبه عالیجناب عشق حسین بن علیکه در سرتاسر این هستیدلباخته های بسیاری رااسیر عشق بی چون وچرایش کرده است!آقای من ...به باب کرمی که داریضمانت این حال دل ما رادر پیشگاه معبود حقبرای دیده شدن خواسته هایمان بکنآقا جان ...دلتنگ دیدار حرمی هستمکه در خیایان معروفِ بین الحرمینقدم زنان ناگفته های دلم را با اشک هایمبا تو در میان بگذارماما ...از دورترین فاصله ی نزدیکبرایت دلتنگی ام را فریاد می زن...
بی تو دستهای زینب زنجیر میشوداگر تو نباشی دشمن شیر میشودای چشم تو از مشک ات پریشان تربرخیز که قسم به خدا دیر می شودزل زده ام به راه تو بدون پلکبی تو دل از تمام دنیا سیر می شودرفتی و بی تو من حرم را چه کنمبعد از تو با بی کسی درگیر می شودای پشت و پناه بی تو کمر را را چکنمنیستی و با هلهله تفسیر میشودتیر سه شعبه بوسه بر چشم تو زدکابوس رقیه بی تو تعبیر می شودمحمد خوش بین...
ای آنکه دل را میبری جانم ببر در راه خود تنهای تنها مانده ای ما را ببر همراه خودشعر تو طغیان میکند اعجاز موسی میکنددر مسیر گردش اش با دل مدارا می کندآتش عشقت در تنم لبریز شد از چشم ترمآقا تو را گم کرده ام دلواپسم هست مادرم...
ای آنکه دل را برده ای جان را ببر در راه خود تنهای تنها مانده ای ما را ببر همراه خودشعر تو گر طغیان کند اعجاز موسی میکنددر مسیر گردش اش باشم مدارا می کندآتش بگیرد خنجرم خون بربزد از جگرمآقا تو را گم کرده ام دلواپسم شد مادرم...
محرم نزدیک است خدایاآرزوی کربلا در سینه داریمبه عشق کربلابر تربتش سر می گذاریمالسلام علیک یااباعبدالله الحسین...