پنجشنبه , ۱ آذر ۱۴۰۳
بیش ازاین نتوان حریف دا غ حرمان زیستن یا مرا از خود ببر آنجا که هستی یا بیا...
به انگشت عصا پیری اشارت میکند هردمکه مرگ اینجاست یا اینجاست یا اینجاست یا اینجا...
ای جنون عمریست میخواهم دلی خالی کنم...
گفتی چه کسی؟ درچه خیالی؟ به کجایی؟ بی تاب توام محو توام خانه خرابم......
جز ناله به بازار تو دیگر چه فروشیماینست متاعِ جگرِ خسته دکانها...
بهار در نظرم غیرِ رنگ و بویِ تو نیست......