پنجشنبه , ۱ آذر ۱۴۰۳
اگر چه منتظر زخم واپسین بودمنماند بر سر عهدی که بست، قاتل منرضاحدادیان ۱۴۰۲/۱۱/۱۰...
دلِ من دوست دارد ریش باشدشبیه موج،پُرتشویش باشدتو بی رحمانه زیبا هستی،ای ماه!چگونه چشم من درویش باشد؟!رضاحدادیان...
ای صدای سبز!هرچند در گذرماما از روشنایی کلمه عبور نمی کنم.مریم گمار...
حالا به هر سمت بدومروشنی ترانه ات تمام نمی شود در من!مریم گمار...
تا شکل دیگر بگیرد اقامه بادو برسد به شریان دقیقه هاکه بر اعصاب زمان کشیده می شودتا سر بروم از شب های نابالغ که به تقدس نشانده ای شیارهای ملایم روز را مریم گمار...
باید بَدَل شوم به قناری دراین جهانوقتی پُراست حنجره ام از صدای تورضا حدادیان...
تُویی که زندگیَت مثل قهوه ی قَجریست ! دوباره شهد و شکر اتفاق می افتد رضا حدادیان...