پنجشنبه , ۱ آذر ۱۴۰۳
چقدر سخت است همرنگ جماعت شدن وقتی جماعت خودش هزار رنگ است ....
....خلاصه شدیم جماعتی ،در راهی نا بایستهوَ ...ظرفی ، ناشایسته ....
چال لپ است دیگر ...گاهی هوس می کند رخ بنماید و هوش و حواس مذکر جماعت را به یغما ببرد...!...
آدم زنده به محبت نیاز دارد و مرده به فاتحه !ولی ما جماعت برعکسیم ؛ برای مرده گل میبریم و فاتحهی زندگی بعضیها را میخوانیم ......
غمخوار من به خانه ی غم ها خوش آمدی/با من به جمع مردم تنها خوش آمدی/ بین جماعتی که مراسنگ می زنند/می بینمت/ برای تماشا خوش آمدی...
تمامی جنگل بر خورشید نماز می خواند ولی ز خیل درختان ، به رغم باور باد در این نماز یکی به نخواهد نهاد سر بر خاک!...