متن حضور خداوند
زیبا متن: مرجع متن های زیبا و جملات حضور خداوند
خدایا…
از تو نشانهای خواستم،
و تو مرا به تماشای زیباییهای خلقتت بردی.
در سکوت دل، فهمیدم
که آرامش، در تغییر نگاه من است،
نه در تغییر جهان.
اکنون میدانم
وقتی چشم دلم را باز کنم،
همهجا رد پای توست
و در حضور تو، آرام میگیرم.
سجده کردم تا که یاد آرم ربنا
لیک در یادش چنان غرقم، شدم از خویش ران
ذکر میگفتم، ولی دل جای دیگر رفته بود
در حضورش دل ربودم، گم شدم در لامکان
نه صدایی، نه نوایی، نه زمان در پیش بود
بسکه او نزدیک آمد، رفت از یادم جهان
رفت...
خدایا...
نه چیزی خواستم، نه گلهای داشتم.
فقط آمدم بمانم کنارت،
همینقدر ساده،
همینقدر عمیق.
میدانم بعضی دعاهایم اجابت نشد،
اما حالا میفهمم
برخی بیجوابیها،
عینِ مهربانی تو بود.
تو بلد بودی کجا سکوت کنی
تا من بفهمم کجا باید صبور باشم...
و این روزها،
دلخوشم به همین خلوتهای پنهانی،...