متن نوشته های یاسمن معین فر
زیبا متن: مرجع متن های زیبا و جملات نوشته های یاسمن معین فر
آدما گریه نمیکنن… نمیکنن
یهو صدای یه آهنگ قدیمی میاد، گریه میکنن
یه لباس کهنه میبینن، یه عکس قدیمی، یه خاطره گمشده…
یه پیام نخونده، یه اسم آشنا توی لیست مخاطبا
یه بوی آشنا توی خیابون…
آدما گریه نمیکنن از درد،
از بغضی گریه میکنن که جا خوش کرده تو...
کجای این دنیا نوشتهاند عشق گناهه؟
که اینطور همه دست به دست هم دادن تا ما رو از هم جدا کنن…
انگار بودن ما با هم، خار چشمیه برای دنیا.
انگار عشق ما، گناهیه که باید تقاص پس بده.
بمیرم برات…
برای اون لحظههایی که بخاطر من غم توی دلت...
وقتی هزار بار تلاش کردی و هنوز هیچی از اون دل، از اون رابطه، از اون رؤیا درنیومد…
وقتی هر چی ساختی، یکی با بیتفاوتی خرابش کرد…
وقتی حرفات شنیده نشد، اشکات پنهون موند، و وجودت فقط بود برای روزای خالی طرف مقابل…
اونجاست که میفهمی:
بعضی جنگا، قهرمان نمیخوان....
نه دلم میخواست کسیو بشناسم،
نه اعتمادی برام مونده بود،
نه حوصلهی شروع دوبارهای رو داشتم که تهش به یه خداحافظی ختم شه.
اما تو…
با یه لبخند اومدی،
با یه “حالت خوبه؟” که فرق داشت با بقیه،
با یه نگاه که قضاوت نمیکرد،
با یه حضور که انگار همیشه...
میگن لانگ دیستنس،
اما من میگم:
بیپناهِ تو،
مانده در قفس…
قفسِ شبهام که بیتو صبح نمیشن،
قفسِ حرفهام که توی گوشی میمیرن،
قفسِ لمسهایی که
فقط توی خواب اتفاق میافتن.
صدات میرسه، اما آغوشت نه،
حست هست، اما دستهات نه…
و من،
میون هزار پیامِ تایپنشده،
دلتنگی رو هی...
نمیدانم مادرم چگونه تاب آورد…
هشت سال چشمانتظاری، هشت سال بدرقههای بیپایان،
هشت سال دلسپردن به خبری از پدر…
او هر بار با دلی لرزان، اما صورتی آرام، پدر را راهی میکرد
و من حالا با هر بار رفتنت، فرو میریزم.
میگویند جنگ فقط آنجاست که گلولهها میبارد،
اما من...
تو رفتی، ولی از وقتی اومدی، زندگی من برای اولینبار ریتم گرفت… و حالا که نیستی، این ریتم هنوز برای تو میزنه