جمعه , ۷ اردیبهشت ۱۴۰۳
امشب دوباره سینه ی من درد داردفهمیده ام دنیا فقط نامرد داردکانون خورشیدم اگر دست تو باشد!دنیا هزاران ماه و فصل سرد دارداندیشه ی سبز چمن باور نداردهر فصل سبزی سرنوشتی زرد داردمن ماه را هرشب سر یک کوچه دیدماین آسمان هم عاشقی شبگرد دارداز سایه روشن های عکس باغ پیداستپاییز هم ، معشوقه ای خونسرد دارد....
سخن را تمام کن... همیشه آرام بودن و خونسردی ب معنی برنده بودن نیست... گاهی آرامی... چون دیگر راهی نمیبینی... تمام شده میدانی... اما... شاید هنوز راهی باشد.. همیشه.. راهی.. میماند.. نویسنده: vafa \وفا\...
اسفندزیبا اما بدون اعتماد به نفسشیرین و دوست داشتنیخونسرد اما تند خوهیچوقت نمیتونه قانع باشهآینده نگر و کم حوصلهعشقش مرموز و پنهان...
اسفند ماهی زیبا اما بدون اعتماد به نفسشیرین و دوست داشتنیخونسرد اما تند خوهیچوقت نمی تونه قانع باشهآینده نگر و کم حوصلهعشقش مرموز و پنهان...
من درون خویش طغیان میکنم؛زندگی آرام است.من مدام فریاد میزنم؛زندگی سکوت میکند.درد تا مغز استخوانم تیر میکشد.زندگی با خنده ای بر لب سیگار میکشد،و دودش به چشم من میرود.او چقدر خونسرد است؛و من خون گرمم را بر پیشانی او میمالم،تا دشواری وظیفه ام را یادآور شوم.آه ای انسان؛ تو در میان این همه درد و رنج باز هم تنهایی.باز هم چشم اُمیدت خون آلود است.آه ای تبارِ غمگینِ فرود آمده بر قلب و ذهنِ آدمی.آه اِی انسان ...!...