سه شنبه , ۱۳ آذر ۱۴۰۳
به قول خودت که همیشه میگفتی هر چیزی حدی داردتکرار میکنم!هرچیزی را حدی استهمچون رفاقت ، عشق ، و حتی جفاو حد دوری و جفای تو آن است که مرا دلتنگ کنینه اینکه دلسنگ!میپندارم جفایت از حد گذشته که این چنین دلم به سنگ بودن خو گرفته است.یاسمن الله دادی...
اشک،،،احساس روانی ست؛-شبیه رود!و من،با چشم های خشکیده --دلسنگ! -زانا کوردستانی...
گریه هامون رو ندیدن آخرشم متهممون کردن به دل سنگ بودن:)...
گیرِ یک ،دلبر دلسنگ ،بیاُفتی، سخت استگوشه ای ،زخمی و دلتنگ، بیافتی ،سخت استبا خودت، با دگران ،با دل و عقلت ،هردمبه جدال و تنش و جنگ ،بیافتی سخت استساده باشی و در این عالم یک رنگی خویشگیر یک، آدم صد رنگ ،بیافتی ،سخت استآینه، گر بشود ،شانه ی هق هق هایتوتو، در آینه چون سنگ، بیافتی سخت استهمه نُت های دلت ،زیر وبمش ،غم باشدو تو در قصه ی آهنگ بیافتی سخت استگوشی ات دق بکند ، از غم بی زنگی، وتوگوشه ای منتظر زنگ بیافتی، سخت است...