متن زهرا ریسمانچی
زیبا متن: مرجع متن های زیبا و جملات زهرا ریسمانچی
فرض کن کل سیاره هات قابل سکونت باشه:)
چه قشنگه اگه....
بهارتو رو زمین تجربه کنی
تابستون تُ توی سیاره زهره تحربه کنی
پاییز تُ توی سیاره مریخ تجربه کنی
و کل عمرتُ توی زمستون سیاره مریخ بگذرونی!
و در اخر وارد سیاه چاله و محیط چند بعدی شی:)
کافه چی قهوه رو تو فنجون ریخت
یه لبخند کج و کوله زدم به نشونه تشکر
..
..
..
نشست رو به روم یه لبخند دلبر زد و گفت:
تا ته بخور زود بده بهم میخوام فالتو بگیرم
-مگه بلدی؟!
+اره بلدم زود تر بخور
قهوه رو تا ته سرکشیدم...
حال من مثل حال اون ویسیه که با عشق ضبط شد..... ارسال شد.... سین خورد..... ولی هیچ وقت پِلِی نشد:)🥀💔..... همینقدر دل شکسته......
قلم زهرا ریسمانچی
قفل انگشتای دستامونو ک جدا کردن شروع کردم ب هق هق
دستت ک کامل جدا شد هق هقام تبدیل ب جیغ شد و وسط جیغام شنیدم ک گفتی بر میگردم یه روزی و من باز از خواب پریدم
ی لبخند کج نشست رو لبام ک خواب بودم و هیچی نشده...
چجوری بهش فکر نکنم؟
من مثل ادمیم که یه جایی از بدنش درد میکنه
اون مگه میتونه به دردش فکر نکنه،که من بخوام به تویی که بند بند وجودم واست درد میکنه فکر نکنم؟
میگما دلبر
مگه میشه انقدر ادما نسبت به هم غریبه بشن؟
مگه میشه کسی ک یه روز قلبت واسش میزد و تنها دلیل زندگیت بود بشه غریبه ترین ادم زندگیت
مگه میشه قلبی که گرماش که از شدت عشق و علاقه بود و مثل یه روز شرجی لب ساحل بود...
شکسته تر از قلب بغضای من وجود نداره🙃
کفشانم را جفت کردم آمدی و کفش هایم را بین کفش هایت گزاشتی و همان گونه رهایش کردی
کفش های مرا در حصار آغوشت قرار دادی
در حصار آغوش کفش هایت
کفش هایم از آن روز
در حصار آغوش کفش هایت مانده
اما خودم چه؟
تو رفتی
دلتنگی آمد
و...
خاطرات بد 😂🥀
کاش همین خاطرات بد باشد این خاطرات خوبت است ک ذره ذره وجودم را میمکد و روح خسته ام را زخمی میکند...
ک دانه دانه بر جلوی چشمانم می آیند و همچون تبری میکوبد بر ریشه ی درخت آرزو هایم
تا باشد از این خاطرات بد....
خون در رگ هایم برای گفتن
《 بمان 》
چنان حرکت میکنند ک اگر خراشی کوچک روی پوستم ایجاد شود تمام خون داخل رگ هایم همچون فواره به بیرون میپاچد...
گریه هامون رو ندیدن
آخرشم متهممون کردن به دل سنگ بودن:)
حالم از قلبم نفوذ کرد بیرون..
روحم ترک خورد:)
*