دو جهان به هم بافته دو تا رنگ عجیب دو دشمن که هستن شوخ دو فشنگِ عجیب تو شهد زندگی را دادی دشمن چشید من دادم یک بهشت را به یک زنگ عجیب منی که در کنارم هزار و یک شب مست تو آن شام رقصانی بر یک گرگ عجیب...
دو جهان داریم با دغدغه های عجیب روبرو می شوند با طوفان های عجیب تو شیرینی زندگی را می چشی به لبانت ومن گرفتارم در ویرانی های عجیب