متن ویرانی
زیبا متن: مرجع متن های زیبا و جملات ویرانی
ماندگانیم و به گور خویش زندانیتر از مرده
در حصار یادها، تنهاتر و ویرانیتر از مرده
آن که رفته، رفت و از این خاک، بار اندوه خود برداشت
ما که ماندهایم، در هر لحظه، بارانیتر از مرده
زندهایم و خسته از این زیستن در خاک بیمرزی
گم شدیم در خویشتن،...
هنوز از راه، جانا، زود، آرامی نخواهی یافت
که طوفانزده در عصر، بیفرجامی نخواهی یافت
جهان هر دم تو را خواند به پیش از وهم و ویرانی
در این گرداب بیرحمی، سرانجامی نخواهی یافت
دلت را خواب میگیرد، ولی بیدار میماند
که در این قرن پرآشوب، خوشفرجامی نخواهی یافت
بمان...
اول منطق بعد احساس
خانه ای که آجرش بر حسب احساس ساخته شده باشد ،هر لحظه درحال ویرانیست..
در رابطه هم به همین رول صورت می گیرد
بیداری بهتر از خیال بافیست
خانه خود را بر حسب رویا نسازیم …
سوگ
نکند که ما اضافات دنیاییم،
که اینگونه خار و خفیف،
در به در،
به دنبال یک لحظه آرامشیم.
در پی تبسمی ناگهانی،
یا عصر بارانی دلپذیر،
شامگاهی دلنشین،
یکبار لذت برفبازی؛
چونان سگ پاسوخته،
سرگردان،
میدویم؛
اما دریغ از رسیدن
دریغ
چگونه است دویدن و نرسیدن؟
چگونه است حال...
من به ویران شدن...
از چشم تو عادت کردم...
دراین شهرویرانی
به جایی میروی کان خودنمیدانی
مواظب باش دل خلقی نلرزانی
کین بهترین راه هست ااگر دانی
دو جهان داریم با دغدغه های عجیب
روبرو می شوند با طوفان های عجیب
تو شیرینی زندگی را می چشی به لبانت
ومن گرفتارم در ویرانی های عجیب
در شب کوچک من دلهره ی ویرانیست....
فروغ فرخزاد
هیچکس تنهایی ام را حس نکرد
وسعت ویرانی ام را حس نکرد
در میان خنده های تلخ من
گریه پنهانی ام را حس نکرد
شومی فال من از قهوه و فنجان پیداست
پشت این عقربه ها پیکر بی جان پیداست
جسمم آواره و روحم پی تو می گردد
فرم ویرانی من چون بم کرمان پیداست
سایه را پشت خودم میکشم اما افسوس
ضعف پاهای من از عمق خیابان پیداست
صورتت فرم کمان دارد و...