یکشنبه , ۹ اردیبهشت ۱۴۰۳
یک حادثه ی تلخم و یک خاطره ی زهرآری تویی آن قندتر از قند ولی قهرمن کوچه ی بن بستم و یک مرد خیالیتو دختر زیبایی و شهزاده ی این شهرمن بی خرد و گمشده در عصر زوالمتو نابغه ی قرنی و علّامه ی هر دهرمن دوزخ خشکیده در این جای جهانمتو چشمه ی شیرینی و جاری شده در نهرکوبنده ترین حالت چشمت به من افتادباید که بمیرم من از این مهر و از این قهر🔸عنوان شعر : خاطره ی زهر ✍شاعر : مهدی سلمانی🖇تفسیر مهدی سلمانی : این شعر درباره یک خاط...
زمان رقص تمام جوانه های زمین قسم به لحظه ی آغاز هر بهار زمینو نوش هر قدحی ؛ در تمام خانه ی مان سلامت همه ی مردمان خانه ی مان...