شنبه , ۲۹ دی ۱۴۰۳
بگذار،تا دست هایت همیشه سبز باشد برای بهارهمیشه لانه باشد برای پرنده هاو همیشه سایه بان باشد برای خورشید و گاهی چتر باشد برای باران،بگذار تا دست هایت به بالاترین حس گل ها جواب دهندبگذار تا دست هایت برای ترانه ها شعر بسرایندو شبنم های گریه رااز گلبرگ های لطیف گونه هایم پاک کنندبگذار تا دست هایت تکیه گاهی برای گونه های خیسم باشد.ارس آرامی...
آسایشم آغوشت بود وسایه بانم، گیسوان بافته ات، من از زلال چشمانت می نوشیدم ومفهوم تشنگی را نفهمیدم تا وقتیآسمان دلم ابری وچشمانم از دوریت می بارید و آه راه را برگلویم بسته بود...حجت اله حبیبی...