آسایشم آغوشت بود وسایه بانم، گیسوان بافته ات، من از زلال چشمانت می نوشیدم ومفهوم تشنگی را نفهمیدم تا وقتی آسمان دلم ابری وچشمانم از دوریت می بارید و آه راه را برگلویم بسته بود... حجت اله حبیبی
عکس نوشته آسایشم آغوشت بود وسایه بانم...
این متن را با دوستان خود به اشتراک بگذارید.