متن سنبل
زیبا متن: مرجع متن های زیبا و جملات سنبل
آن هنگام غزل که گفتی بنشین سنبل من
و من با لوندی گفتم که چه گفتی؟
که دلم خواست تکرار سخنت
و تو زیرک جانانه من گفتی هیچ
ای کاش هزاران یار می گفتی و باز
من می پرسیدم که چه گفتی
و تو باز می گفتی تکرارش
که شنید...
گفتم دل داده ای انکار نکن
بشنو از دل گوش به اغیار نکن
هر چه دل طعنه ز اغیار شنید
بعد از این توبه کن و زار نکن
بیا تا خانه را از گل بسازم
کنارش یک چمن سنبل بسازم
چه میدانی کجاها رفتم ای عشق
به دنبالت کجاها گشتم...
در حال بارگذاری...