پنجشنبه , ۱ آذر ۱۴۰۳
پاییز چه بیصدا میرودتا رها کند دستان باد رادر آغوش زمستانبخند بارانبخند آسماندی در راه استماه بیقراری هایم میرسدو من عاشقتر از همیشه...عاشقت هستم...
” عید “شد ، اما کجایی در بهار دلنشین !تا ببینم رویت ای زیبا نگار مه جبین !آمدم تا یک بغل احساس را باور کنیباز بنشینی کنارم چون گذشته بر زمین !دوستت دارم عزیزم، عاشقت هستم هنوزاز دهانت بشنوم من حرفهایی اینچنین !انتظارت می کشم یکشب بیایی دیدنمدر غروب انتظارت اشک چشمم را ببین !آنقدر با چشم گریان می نشینم پشت درتا بپرسی حال من در روزهای واپسین !کاش می شد تا دوباره لحظه ای بینم تو رامی گرفتم از لبانت بوسه های آتشین ...
دل به دنبال تو هست و قلب تو انگار نیستهر چه گویم بی تو میمیرم بجز تکرار نیستعشق تو تا نقطه ی عطفی برای من کشیدیادم آمد که تو رفتی و فقط پرگار نیست"دوست میدارم من این نالیدن جانسوز را"بعد تو جز درد هایم تا ابد دلدار نیستعاشقت هستم ولی درها به رویم بسته استسد راه عشق ما چیزی بجز دیوار نیستای که رفتی باز گرد و بر دو چشم من نشینور نمیخواهی مرا در خواهشم اصرار نیستمن که خود مو من شدم بر آیه های چشم تورکعت اش...
می دانستم آن روز«دوستت دارم» تا نوکِ زبانت آمده بود،که آن طور دندان هایت را به هم فشار می دادیتا چیزی از دهانت بیرون نپرددرست مثلِ همین حالاکه «دوستت دارم» تا نوکِ خودکارم آمدهو می ترسم از ادامه این شعرمی دانی؟من این روزها از چیزهای زیادی می ترسممی ترسم پرده را کنار بزنمتو را ببینم که از کوچه می گذریو بفهمی روزی هزاربار برای اینکه شاید ببینمت،پرده را کنار می زنممی ترسم شماره ات را بگیرمو این بار پیش از آنکه فرصت ک...
من عاشقت هستم چرا که تمام عالم دست به دست هم داد تا تو را پیدا کنم....
احساست را نفس میکشمنگاهت را می خوانمقلبت را می نوازمصدایت را می بوسماز عاشقانه هایت برای خودم لباس میدوزمدیوانه نیستمفقطیک جور خاص که کسی بلد نیستعاشقت هستم......
همسر عزیزمعشق پاک من!مهربان همیشگی ام!عاشقت هستم با همه ی وجودم ...تولدت مبارک عزیزترینم...