مثل تیغ دو لبه هستی؛ بوسیدنت زخم است نبوسیدنت درد…
من انار می چینم تو هر چه دلت می خواهد این باغ میوه هایش تمامی ندارد
شمعدانی ها را آب داده ام بافه ی گیس هایم را شکافته ام در ایوان ایستاده ام .. تو قرار است بیایی...
من زنی هستم که تو دوستش داری و این چیز کمی نیست...
سرماخوردگی یعنی: همه چیز تعطیل! حتی بوسیدن تو...!!!
خودت می دانی بهانه گیر می شوم زمانی که کمتر تو را می بینم کمتر با هم حرف می زنیم کمتر می گوییم دوستت دارم بیا .. و بهانه های مرا از من بگیر
من زنی هستم... که تو دوستش داری... و این چیز کمی نیست...!