نفس تو باران باش و من دریا بزن در من تلاطم را که جز با موج آغوشت نمی خواهم تزلزل را تو گر آرامشم باشی نخواهم خواب دیگر را که در بیداریت دیدم شکوه خواب کامل را نه این دنیا نه آن دنیا بدون تو نمیخواهم که بی تو زندگی...
این روزها دامن زمین گلباران است ! کنار بهار بنشین و شکوفههاى شادى را بچین ! نفس بکش طراوت زندگى را... بگذار غم از دهان بیفتد ! نه زندگى که هر لحظهاش تازهدمِ تازهدم است !