متن احساس عاشقانه
زیبا متن: مرجع متن های زیبا و جملات احساس عاشقانه
تو ماه هستی و
بوسیدنت
نمی دانی که
چه ساده
مرا هم بلند قد می کند...
در وصف دوست داشتنت باید بگم که :
صبح ، اول از هر چیزی، یاد تو توی دلم طلوع میکنه.
هنوز چشمامو کامل باز نکردم که دلم تورو صدا میزنه، انگار بیتو حتی خورشید هم رنگی نداره.
یه صبح بخیر از تو، برای من قشنگترین آهنگ دنیاست.
تو دلیل لبخندای...
هوایم، با تو شد حالا، پر از مهر؛
نفس هستی و با تو، میکشم، دم!
چه زیباست وقتی با چشمک چشمانت مرا میخوانی
با اشاره لبهایت برایم بوسه میفرستی
و جای میگیرد درست در حین سکوت بر روی لبهایم
و با اشاره دستانت را در دستانم قفل میکنی
و دلم جامیماند در وجودت
▭ دوست دارم ؛
مثل آهنگهای مجید رضوی، آروم و بیصدا، توی خلوت ترین لحظههات جا بگیرم.
مثل حرفای شایع، بیپروا و ساده، خودمو بندازم وسط تمام خیالهات، بی ترس، بی شک.
مثل بغض قشنگ رستاک، با هر نگاهت دلم بلرزه و شعر بشم ؛ شعر بشم که فقط واسه...
کامِ احساسِ دلم، شیرین شود، با تو فقط؛
تا تو باشی، عشق میگردد، به کامِ لحظهها!
عزیزم! عشقِ من! احساسِ جانم!
صفای لحظههایی؛ مهربانم!
بمان در شورشِ دریای قلبم؛
که با تو، شعرِ خوشبختی بخوانم!
تمامِ حسّ قلبِ عاشقم را
به گردِ سینهات پروانه کردم
تو را بوسیدم و بوسیدم از نو
میانِ نبضِ قلبت خانه کردم
واسه بیداریِ شبهام، خیال چشم تو کافیست.
دست هایت را دوست می دارم
تو همان شوق دمیدن نفس در تنمی.
تو قشنگترین محال آرزوهای منی.
پرانتز باز کن دستانِ مهرت را برای من
که تا احساس گیرم، از صفای بیکرانِ تو
عسل میریزد از: جام لبانت، در پگاهِ مهر
چه شوری دارد آن، گلبوسه از: شیرینلبانِ تو
فنجان قلبِ من پر از: مهر است؛
وقتی که صبح آغاز میگردد؛
جامِ وجودم، جاری از: «احساس»
با مهر، غرقِ راز میگردد...
کامی بگیر از: سفرهی قلبم
حالا که دل، با تو پُر از: رویاست
حالا که واژه، واژهی احساس
از تو، پُر از: امواجِ خوبیهاست
صدایم کن:
با انعکاسِ محبّت؛
تا من بخوانم برایت:
شهرآشوبِ عاشقی را،
در احساسیترین پردهی عشاق!
«احساس»،
صدای وزین ضربان قلب؛
ضربآهنگ شیوای صداقت سینه؛
و تپش شیرین نبض عاطفه است...
ساکنی در قلب من.
معنی عشق شاید همین باشد،
سکونت در میان قلب من.
میزند در سینه هر لحظه، نبض عشق تو.
گلهای پیراهنم
با نفسهایت شکوفه میدهند،
هرگاه که آغوش تو را میپوشم،
بهار روی شانههایم مینشیند،
و عطر عشق
در چینهای پارچه میرقصد.
بهار از خواب درختها بیدار میشود،
عید از دل لحظهها شکوفه میزند،
و تو،
از لابهلای نور و نسیم،
میآیی…
سبزهها برایت دست تکان میدهند،
پرندهها
نامت را زیر لب میخوانند،
و من،
در چشمهایت،
هزار عید را جشن میگیرم.
محبوب من،
وقتی تو هستی،
تقویمها سبزترند،
دلها روشنتر،
و...