پنجشنبه , ۱ آذر ۱۴۰۳
من ساده ام چند رنگ بودن را بلد نیستم از پیش تو رفتم که رفتم تا ابد نیستم ...این روز ها هستم ولی چشمت نمی بیند آن روز که جای اشک ها خون می چکد نیستم رفتم که تنها طی کنم پهنای غربت راافسوس آن روزی که آهت می رسد نیستم ای باغ غارت رفته من رفتم،خداحافظ چند وقت دیگر شاخه ات گل می دهد نیستم وقتی که تنهایت گذاشتند خوب میفهمی من آخرین فردی که تنها می رود نیستم ... بگذشتی از من ساده اما خوب می دانی من آنکه از خیر تو یکدم...
به چشمانت قسم همچون دو چشمم دوستت دارمبجز تو باید از هر چیز و هر کس دست بردارم...
گفتی تا ابد کنارت می مانمتو نیستی ابد شده یا من دیگر نیستم...
رفیقنباشی، نیستم......
تا هستم ای رفیق ندانی که کیستمروزی سراغ وقت من آئی که نیستم...
نباشیمنم نیستم......