حقیقت یک رنجش است، نه یک گناه.
رقابت، گناه است.
یک بوسه ندارد به گمانم که گناهی..
جزعشق تو گناهی نیست در نامه ی اعمالم
سیر نمیشوم ز تو نیست جز این گناهِ من
دوست داشتنت گناه موردعلاقمه . . .
سبحه بر کف،توبه بر لب،دل پر از ذوق گناه معصیت را خنده می آید ز استغفار ما
گذشته ای که در گناه سپری شده باشد بار سنگینی است!
چه گناهی؟ تو مرا تنگ در آغوش بگیر تن تو عین بهشت است، جهنم با من…
دریغ از یک سیب همه را گاز زدند گناه
کافر باشد که با لب چون شکرت امکان گنه یابد و پرهیز کند...
اگر گناه تو هستی خدا کند که خدا جزای آخرتم را در این جهان بدهد
گر تو گناه من شوی توبه نمی کنم ز تو جام لبت بنوشم و باز گناه می کنم