شنبه , ۲۹ دی ۱۴۰۳
شب سردی ست هوای چشم من بارانی ستتو در خوابی و شرح حال من پریشانی ستای ماه پیشانی ام بیا ببین ای دلبر بارانی امبی خبری از من و دل در پی سرگردانی ست...
باران میبارد که مرا مبتلا کند درد ِ این دل ِ سوخته را مداوا کندرفتی ُ دریا غرق در اَشک هایم شداما کسی نبود تا دلم مدارا کندسیده فاطمه حسینی...