ترس و افکارت معما می شود! هی به خود می گویی: آیا می شود؟ مثل ابراهیم باشی، عاشقی! دل به دریا داد موسی... می شود... 🟩 شاعر: سیامک عشقعلی
کالای حب فاطمه را مشتری خداست رزق گدای فاطمه از دیگران جداست
پیچیده شمیمت همه جا، ای تن بی سر! چون شیشه ی عطری که درش گم شده باشد
من آمدم که تو را با سپاه و تیغ بگیرم مرا به تیر نگاهی، تو بی سپاه گرفتی