پنجشنبه , ۱ آذر ۱۴۰۳
ای عشق روزگار فراوانی ات بلندشب های نازنین پریشانی ات بلند...
آرام بودنم را...مدیون کسی هستم که پریشانی امرا در آغوش گرفت...
طرح لبخند تو پایان پریشانی هاست......
زندگی بار گرانی ستکه بر پشت پریشانی توستکار آسانی نیستنان در آوردن و غم خوردن و عاشق بودنپدرم،کمرم از غم سنگین نگاهت خم شد...
تو نوازشهایِ بارانی در اندام ِ سکوت ....موجِ بیتابو پریشانی دراین آغوش ِ سرد وه چه بیرحمانه در من میخروشیمیخروشی......
که میآید به سروقت دل ما جز پریشانی؟که میپرسد بهغیراز سیل، راه منزل ما را؟...
طرحِ لبخندِ توپایان پریشانیهاست ......