دیشب به روی دفترِ دریا گریستم اشکم به ته رسید، دلم را گریستم مانند کوزه ای که شده گونه هاش تر بر شانه های دخترِ دنیا گریستم وقتی که زد به سینه ی من ماه دستِ رد با چشم های غرق تمنّا گریستم دیدم تمام شهر به من پشت کرده...
تا صبح، قطره قطره به روی مزار خود بی تو شبیه شمع، سراپا گریستم.