شنبه , ۳ آذر ۱۴۰۳
نقش جهان بهانه بود برای جستجوی تو کی بشود سر بکشم شراب آرزوی تو...
جان رفت و اشتیاق تو از جان بدر نشد سر رفت و آرزوی تو از سر بدر نرفت...
کشیده ایم در آغوش، آرزوی تو را...
مستی هر نگاه تو،به ز شراب و جام میکی ز سرم برون شود،یک نفس آرزوی تو ......
اگر به دامن وصل تو دست ما نرسد کشیده ایم در آغوش، آرزوی تو را...
در سینه هیچ نیستبجز آرزوی تو ...! ️️️...
همیشه قصه شبدر همین خلاصه شده استتو غرقِ خوابی ومن غرقِ آرزویِ توام...